خط مرزی 1border line, boundary lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی در مرز میان دو کشور مستقل متـ . مرز 1 border 1, boundary 2, frontier 1
محدودة مجازشناسیauthorization boundaryواژههای مصوب فرهنگستانهمة مؤلفههای یک سامانة اطلاعاتی که یک مقام مجازشناسی میتواند آنها را مجاز سازد، بیآنکه شامل سایر سامانههای مجازِ متصل به آن شود
مرز آبزمینشناختیhydrogeological boundaryواژههای مصوب فرهنگستانمحدودههای خارجی یک محیط نفوذپذیر با خواص آبشناختی متفاوت در مقایسه با محیطهای مجاور
مرز انطباقیcoincidence boundaryواژههای مصوب فرهنگستانمرزی فرضی در بلور که نقاط دو طرف آن دقیقاً با هم متناظرند