کبونلغتنامه دهخداکبون . [ ک ُ ] (ع مص ) ساکن شدن و آرام گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نرم و سست دویدن یا کوتاهی کردن در دویدن . کبن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به کَبن شود.
قبونلغتنامه دهخداقبون .[ ق ُ ] (ع مص ) رفتن در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قبن قبوناً؛ رفت در زمین . (منتهی الارب ).