لنگرگرفتbrought up, come to, got her anchorواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن لنگر در بستر دریا مستقر میشود و شناور را از حرکت بازمیدارد
بادامک کلون بارگُنجcontainer door locking bar cam, container camواژههای مصوب فرهنگستانبادامکهایی در دو سر کلون بارگُنج که با چرخش آنها درِ بارگُنج قفل میشود
میلبادامک دودexhaust camshaft, exhaust cam, exhaust valve camواژههای مصوب فرهنگستاندر موتورهای دومیلبادامکبالا (DOHC)، میلبادامکی که سوپاپهای دود را باز و بسته میکند
گیسوComa Berenices, Com, Berenice's Hairواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کمنوری در آسمان شمالی (northern sky) و نزدیک بهصورت بارز و بزرگ دب اکبر که پرنورترین ستارۀ آن از قدر 4 است
becameدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل شد، شدن، درخور بودن، برازیدن، امدن به، مناسب بودن، زیبنده بودن، تحویل یافتن