کرکورلغتنامه دهخداکرکور. [ ک َ ] (اِخ ) ضیعه ای است از ضیاع سفاقس و سفاقس شهری است از نواحی افریقیه بر ساحل و در سه روزه راه تا مهدیه . ابوالحسن علی بن محمد کرکوری ادیب منسوب به آن است . (از معجم البلدان ذیل کرکور و سفاقس ).
قرقورلغتنامه دهخداقرقور. [ ق ُ ] (ع اِ) کشتی دراز یا بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از کشتی عجمی است که عرب نیز نام آن را در ادبیات خود به کار برده است : قرقور ساج ساجُه ُ مطلّی بالقیر و الضبات زنبری .(المعرب جوالیقی ص <span class="
زرزوریلغتنامه دهخدازرزوری . [ زُ ری ی ] (ع ص نسبی ) به رنگ سبز. (منتهی الارب ). || لکه دار و نقطه دار مانند سار. (ناظم الاطباء). چیزی که به رنگ زرزور (رنگ سار) باشد. (از اقرب الموارد).