cellarsدیکشنری انگلیسی به فارسیانبارها، انبار، سرداب، زیر زمین، جای شراب انداختن، گودال سرچاه، پیش چاه
clearsدیکشنری انگلیسی به فارسیپاک می شود، روشن کردن، واضح کردن، زدودن، صاف کردن، تمیز کردن، ترخیص کردن، توضیح دادن، تبرئه کردن، خار چیدن