hangingدیکشنری انگلیسی به فارسیحلق آویز، اعدام، بدار زدن، چیز اویخته شده، اویز، در حال تعلیق، معلق، اویزان، مستحق اعدام، فروهشته
مقولهگردانclass-changingواژههای مصوب فرهنگستانویژگی فرایندی صرفی که مقولۀ دستوری واژۀ پایه را تغییر میدهد
نغمههای پهلویی مضاعفdouble neighbouring tones, changing tone, changing note, double neighboursواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تبدیل که در آن نُتهای اول و چهارم یکیاند