سفالینلغتنامه دهخداسفالین . [ س ُ / س ِ ] (ص نسبی ) گلین . (آنندراج ). که از سفال ساخته باشد : وز انگشت شاهان سفالین نگین بدخشانی آید بچشم کهین . ابوشکور.سفالین عروسی بمهر خدای بر او بر نه زری و
سفلیینلغتنامه دهخداسفلیین . [ س ُ ل َ ی َ ] (اِخ ) تثنیه ٔ سفلی . در اصطلاح همان زهره و عطاردند. (یادداشت مؤلف ).