closesدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته می شود، پایان، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، ایست، بن بست، توقف، بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
classicدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک، باستانی، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبکهای باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی