classicدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک، باستانی، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبکهای باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی
closesدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته می شود، پایان، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، ایست، بن بست، توقف، بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
classicizeدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک کردن، در زمره ادبیات باستانی در اوردن، از سبک ادبی باستانی پیروی کردن
classicalدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک، باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی، پیرو سبکهای باستانی، مطابق بهترین نمونه
classicizeدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک کردن، در زمره ادبیات باستانی در اوردن، از سبک ادبی باستانی پیروی کردن
classicalدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک، باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی، پیرو سبکهای باستانی، مطابق بهترین نمونه
اثر ماندگارClassic work, Classicواژههای مصوب فرهنگستانهر اثر ارزشمند و ماندگار که در قالبهای نوشتاری یا دیداری یا شنیداری بهصورت اصل یا اقتباس یا ترجمه بهطور مرتب تجدیدچاپ شود و مورد نقد و تفسیر قرار گیرد