cleanدیکشنری انگلیسی به فارسیتمیز، تمیز کردن، پاک کردن، درست کردن، تصفیه کردن، زدودن، منزهکردن، تنظیف کردن، پاک، پاکیزه، روشن، طاهر، صاف، عفیف، زلال، نظیف، باطراوت
دگرجاپاکسازیclean-out-of-place, COP 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند شستوشویی که در آن تجهیزات از محل خارج و به محل شسته منتقل میشوند
cleanدیکشنری انگلیسی به فارسیتمیز، تمیز کردن، پاک کردن، درست کردن، تصفیه کردن، زدودن، منزهکردن، تنظیف کردن، پاک، پاکیزه، روشن، طاهر، صاف، عفیف، زلال، نظیف، باطراوت