کلوملغتنامه دهخداکلوم . [ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کَلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جراحتها. (غیاث ). خستگیها. جراحتها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کَلم شود.
کلویملغتنامه دهخداکلویم . [ ک َل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بالاست که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 244 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کولملغتنامه دهخداکولم . [ ک َ ل َ ] (اِ) فلفل سیاه را می گویند و آن معروف است . (برهان ) (آنندراج ). فلفل سیاه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). با طبری «گولمه تره » به معنی خردل مقایسه شود. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).