سازة ترکیبیcombining formواژههای مصوب فرهنگستانجزئی واژگانی که معمولاً در ترکیب ظاهر میشود و برخلاف وند میتواند پایه قرار گیرد
conveningدیکشنری انگلیسی به فارسیبرگزاری، دور هم جمع شدن، گرد امدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن
ترکیبپذیری خاصspecific combining abilityواژههای مصوب فرهنگستاننمود تلاقی خاص دو ژننمود که بهصورت انحراف از ترکیبپذیری عمومی والدها تعریف میشود
ترکیبپذیری عامgeneral combining abilityواژههای مصوب فرهنگستانمتوسط نمود یک رگه در تلاقی با چند رگۀ دیگر که بهصورت انحراف از میانگین جمعیت یا تمام دورگهها نشان داده میشود