comport، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، در برداشتن
قراردادن
کامپيوتر
مقایسه می کند
سقوط، جست و خیز کردن، رقاصی کردن
مقایسه کنید
comported، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، در برداشتن
قابل حمل
comports، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، در برداشتن
کمبود
comporting، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، در برداشتن
comport, match
behave, comport, deport
comport, favor, sympathize
befit, comport, fit, suit
comport, consort, sympathize, accord