دالانcorridorواژههای مصوب فرهنگستانگسترهای بین دو پایانه که در آن مسائل حملونقل، مشخصههای هندسی، مسائل زیستمحیطی و سایر مشخصات در نظر گرفته شده باشد
گذرگاه حیاتوحشwildlife corridor, wildlife travel corridorواژههای مصوب فرهنگستانزیستگاه یا عارضهای خطی، مانند معبر یا مجرا یا پرچین، که امکان جابهجایی را بین گیاهان و جانوران دو زیستگاه مجزا فراهم میکند
دالان تحرکmobility corridorواژههای مصوب فرهنگستانمناطقی که در آنها یک نیرو برای حرکت، به دلیل وجود موانع و عوارض، مجبور به استفاده از یک باریکه میشود
دالان هواییair corridorواژههای مصوب فرهنگستان1. مسیر هوایی غیرنظامی معین که از فضای ممنوع میگذرد 2. مسیر هوایی محدود در منطقۀ عملیات نظامی که معبر امنی برای آمدوشد هواپیماهای خودی است
راهروaccess corridorواژههای مصوب فرهنگستانراهرو یا دالانی که مسافر طی میکند تا به سکوی سوار شدن به قطار برسد
راهروِ کوچmigration corridorواژههای مصوب فرهنگستانعارضهای جغرافیایی یا زیستی که جانوران، در مدتزمان مهاجرتِ شمال ـ جنوب یا در جابهجاییهای ارتفاعی فصلی، در آن متمرکز میشوند متـ . راهروِ مهاجرت
گذرگاه حیاتوحشwildlife corridor, wildlife travel corridorواژههای مصوب فرهنگستانزیستگاه یا عارضهای خطی، مانند معبر یا مجرا یا پرچین، که امکان جابهجایی را بین گیاهان و جانوران دو زیستگاه مجزا فراهم میکند
دالان تحرکmobility corridorواژههای مصوب فرهنگستانمناطقی که در آنها یک نیرو برای حرکت، به دلیل وجود موانع و عوارض، مجبور به استفاده از یک باریکه میشود
دالان هواییair corridorواژههای مصوب فرهنگستان1. مسیر هوایی غیرنظامی معین که از فضای ممنوع میگذرد 2. مسیر هوایی محدود در منطقۀ عملیات نظامی که معبر امنی برای آمدوشد هواپیماهای خودی است
سرسرادیکشنری فارسی به انگلیسیcorridor, doorway, foyer, gallery, hall, hallway, lobby, porch, vestibule
راهرودیکشنری فارسی به انگلیسیalleyway, communications, corridor, door, entry, entryway, gallery, gangway, hall, hallway, lobby, passageway
دالان تحرکmobility corridorواژههای مصوب فرهنگستانمناطقی که در آنها یک نیرو برای حرکت، به دلیل وجود موانع و عوارض، مجبور به استفاده از یک باریکه میشود
دالان هواییair corridorواژههای مصوب فرهنگستان1. مسیر هوایی غیرنظامی معین که از فضای ممنوع میگذرد 2. مسیر هوایی محدود در منطقۀ عملیات نظامی که معبر امنی برای آمدوشد هواپیماهای خودی است
راهروaccess corridorواژههای مصوب فرهنگستانراهرو یا دالانی که مسافر طی میکند تا به سکوی سوار شدن به قطار برسد
راهروِ کوچmigration corridorواژههای مصوب فرهنگستانعارضهای جغرافیایی یا زیستی که جانوران، در مدتزمان مهاجرتِ شمال ـ جنوب یا در جابهجاییهای ارتفاعی فصلی، در آن متمرکز میشوند متـ . راهروِ مهاجرت