cantsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانت، طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، فروختن، با لهجه مخصوصی صحبت کردن
کوندلغتنامه دهخداکوند. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشتابی که در بخش بوئین شهرستان قزوین واقع است و 164 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
accountsدیکشنری انگلیسی به فارسیحساب ها، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان، پا، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
شناسۀ حسابهاcode of accountsواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ شمارهگذاری برای مشخص کردن هریک از اجزای ساختار ریزِ کار