dashesدیکشنری انگلیسی به فارسیخط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، رابطه، حرارت، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
دسیوسلغتنامه دهخدادسیوس . [ دِ ] (اِخ ) امپراطور روم از 249 تا 251 م . وی بشدت مسیحیان را شکنجه میکرد.
دسائسلغتنامه دهخدادسائس . [ دَ ءِ ] (ع اِ) دسایس . ج ِ دسیسة. (از اقرب الموارد). رجوع به دسیسة و دسایس شود.