deploymentsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستقرار، گسترش، تفرقه، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری
بهکاراندازی نرمافزارsoftware deploymentواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ فعالیتهایی که یک سامانۀ نرمافزاری را به بهرهبرداری میرساند
الگوی کاراندازیdeployment modelواژههای مصوب فرهنگستانالگویی که مکان و مدیریت زیرساخت اَبر را مشخص میکند
طرحریزی استقرارdeployment planningواژههای مصوب فرهنگستانطرحریزی عملیاتی برای حرکت نیروها و منابع مورد نیاز از موقعیتهای اصلی به منطقۀ عملیاتی خاص برای اجرای عملیات مشترک مورد نظر در طرح واگذاری