دق دقلغتنامه دهخدادق دق . [ دَ دَ ] (اِ صوت ) صدای کوفتن در. دق الباب کردن . کوفتن چیزی بر چیز دیگر، مانند چکش بر چوب یا حلبی و کوفتن پتک بر آهن و نظایر آن (فرهنگ لغات عامیانه ).
دک دکلغتنامه دهخدادک دک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت حالت انقباض و انبساط بدن از سرما. لرزیدن بدن بشدت و سختی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).- دک دک (دیک دیک ) لرزیدن ؛ سخت بلرزه درآمدن بدن از سرما یا از ترس . و رجوع به دک شود.
دک دکلغتنامه دهخدادک دک . [ دِ دِ ] (ع اِ صوت ) اسم صوتی است که بدان خروس را زجر کنند. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
دیک دیکلغتنامه دهخدادیک دیک . (اِ صوت ) کلمه ای است که در خواندن مرغان خانگی استعمال کنند. (ناظم الاطباء). || حکایت صوت به هم خوردن دندانها یا تصور بهم خوردن استخوانهای بدن از سرما.
ساموج تفاضلیdifferential GPS, DGPSواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای برای کمینهسازی خطا در تعیین موقعیت ساموج نسبت به یک گیرندة ساموج مرجع در یک موقعیت معلوم ص.ک. سامانة موقعیتیابی جهانی تفاضلی differential Global Positioning System
بیان افتراقی ژنdifferential gene expression, DGEواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که براساس آن تمامی یاختههای یک اندامگان چندیاختهای محتوای ژنی یکسان و بیان ژنی متفاوت دارند
کالای خطرناکdangerous goods, DG, dangerous cargoواژههای مصوب فرهنگستانکالای قابلاشتعال یا سمی که ممکن است در حین حمل، به خدمه و وسیلۀ نقلیه و کالاهای دیگر آسیب برساند و ایمنی سفر را تهدید کند
کارآموز دستیاری کارگردانsecond 2nd assistant director, DGA traineeواژههای مصوب فرهنگستانفردی که اغلب با تکمیل گزارشهای سر صحنه برای دستیاری کارگردان آموزش میبیند