desperateدیکشنری انگلیسی به فارسیمستاصل، از جان گذشته، ناامید، بسیار سخت، بسیار بد، بی امید، بی چاره، فرومانده
نابرابردیکشنری فارسی به انگلیسیdifferent, disparate, irreconcilable, lopsided, one-sided, unbalanced, unequal, uneven