distressدیکشنری انگلیسی به فارسیپریشانی، اندوه، درد، سختی، تنگدستی، محنت، غم، سار، مضطرب کردن، محنت زدهکردن
منور چتردارparachute flare, parachute distress signalواژههای مصوب فرهنگستاننوعی منور علامتدهی که بخش نورانی آن به چتری متصل است تا با کاهش سرعت فرود منور زمان علامتدهی را افزایش دهد
distressدیکشنری انگلیسی به فارسیپریشانی، اندوه، درد، سختی، تنگدستی، محنت، غم، سار، مضطرب کردن، محنت زدهکردن
distressدیکشنری انگلیسی به فارسیپریشانی، اندوه، درد، سختی، تنگدستی، محنت، غم، سار، مضطرب کردن، محنت زدهکردن