خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زاهری
/zāheri/
معنی
۱. گیاه خوشرنگوبو؛ گیاه خوشبو: ◻︎ تاپدید آمدت امسال خط غالیهبوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی: شاعران بیدیوان: ۳۵۷).
۲. بوی خوش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) حسن بن یعقوب بن سکن مکنی به ابوعلی و منسوب به جدش زاهری بخاری است و از ابوبکر اسماعیلی و دیگران روایت دارد. (تاج العروس ). سمعانی آرد: حسن بن یعقوب بن سکن بن زاهر، اهل بخارا و منسوب است بجد اعلای خود زاهر. از ابوذر عماربن ...
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) دندانقانی محدث متوفی در 429 هَ . ق . است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: اسماعیل بن محمدبن احمد دندانقانی مکنی به ابوالقاسم فرزند محمدبن احمد زاهری دندانقانی و از ثقات راویان حدیث است وی بیشتر در قریه و گاهی نیز در شهر درس حد...
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) رجوع به زاهربن محمد ابوالعباس شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) غالب بن علی زاهری مکنی به ابومسلم از مشایخ حدیث اسماعیل زاهری فرزند محمدبن احمد زاهری دندانقانی است . (از انساب سمعانی ). و رجوع به زاهری (محمدبن ) و زاهری (اسماعیل بن محمد) شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمد دندانقانی متولد در 336 هَ . ق . و متوفی در 429 هَ . ق . مردی عالم و زاهد و واعظ و محدث و از شاگردان ابوعلی زاهر فقیه سرخسی است . وی فقه و حدیث را نزد ابوعلی فرا گرفت و از این روی او و فرزندش ابوالقاسم به...
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن سنان (نوه ٔ محمدبن سنان ) زاهری از محدثین است . (ریحانة الادب ). و رجوع به زاهری (محمدبن سنان ) شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) محمدبن سنان بن ظریف از فرزندان زاهربن عمرو مولای عمروبن حمق است و نجاشی و دیگران از وی یاد کرده اند. (از اعیان الشیعه ). و رجوع به ریحانة الادب شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به زاهر و لقب جمعی از محدثان و فقها است که منسوب اند به زاهربن عمرو کندی مولای عمروبن حمق یا زاهربن اسود صحابی و یا ابوعلی زاهر و یا وادی واقع میان مکه و تنعیم . رجوع به ذیل هر یک از این عناوین شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری .[ هَِ ] (اِ) بوی خوش را گویند و بجای راء بی نقطه زای نقطه دار هم آمده است . (برهان قاطع) (رشیدی ). مأخوذ از تازی ، بوی خوش . (ناظم الاطباء). بوی خوش باشد. (لغت فرس اسدی ص 527). بوی خوش باشد و ممکن است مأخوذ از لفظ زهر بمعنی شکوفه ٔ عربی باشد...
-
زاهری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] zāheri ۱. گیاه خوشرنگوبو؛ گیاه خوشبو: ◻︎ تاپدید آمدت امسال خط غالیهبوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی: شاعران بیدیوان: ۳۵۷).۲. بوی خوش.
-
زاهری
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) (اِمر.) 1 - گیاه خوشبو. 2 - بوی خوش .
-
واژههای همآوا
-
ظاهری
واژگان مترادف و متضاد
۱. صوری، قشری ۲. بیرونی، داخلی، سطحی ۳. ظاهربین ۴. ظاهرگرا، قشرگرا ≠ باطنی، ۵. درونی
-
ظاهری
فرهنگ واژههای سره
رویه ا
-
ظاهری
لغتنامه دهخدا
ظاهری . [ هَِ ] (اِخ ) لقب ابن حزم ابومحمد علی بن احمدبن سعیدبن حزم اموی اندلسی . رجوع به ابن حزم ... شود.