مطالعۀ دوسوکورdouble blind studyواژههای مصوب فرهنگستانروشی که با استفاده از آن پژوهشگر و مطالعهشونده ندانند در کدام بازوی مطالعه قرار دارند
blindدیکشنری انگلیسی به فارسینابینا، پرده، چشم بند، پناه، در پوش، کور کردن، خیره کردن، درز یا راه گرفتن، اغفال کردن، کور، بی بصیرت، عاجز، تاریک، غیر خوانایی، نا پیدا، هر چیزی که مانع عبور نور شود