چندهdoseواژههای مصوب فرهنگستانمقدار تجویزشده در یک یا چند وعده، ازجمله مقدار خاصی از دارو یا مقدار معینی از اشعه متـ . مقدار مصرف
douseدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزاندن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، خیس کردن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
چندۀ پرتواَپِرتیسازیradappertization doseواژههای مصوب فرهنگستانمقدار پرتودهی برای کاهش تعداد هاگهای کلستریدیوم بوتولینوم