duplicatedدیکشنری انگلیسی به فارسیتکراری، دوبل کردن، المثنی نوشتن یا برداشتن، دو نسخه کردن، تکثیر کردن
duplicateدیکشنری انگلیسی به فارسیتکراری، دوبل کردن، المثنی نوشتن یا برداشتن، دو نسخه کردن، تکثیر کردن، دو نسخهای، عوضی
بازتولید تصویرimage reproduction,image duplicateواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تولید نسخهای همسان از یک تصویر
ثبت ذخیرۀ مکررdouble booking, duplicate bookingواژههای مصوب فرهنگستانذخیرۀ یک اتاق یا یک صندلی بهطور همزمان به اشتباه به نام دو نفر