encirclesدیکشنری انگلیسی به فارسیمحاصره می کند، دور گرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دور چیزی گشتن، در برداشتن
encircledدیکشنری انگلیسی به فارسیمحاصره شده است، دور گرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دور چیزی گشتن، در برداشتن
دایرۀ محاطیincircle, inscribed circleواژههای مصوب فرهنگستاندایرهای که درون یک چندضلعی مفروض قرار دارد و بر همۀ ضلعهای آن مماس است