jamدیکشنری انگلیسی به فارسیمربا، فشردگی، وضع بغرنج، شلوغ کردن، بستن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، متراکم کردن، مسدود کردن، پارازیت دادن، منقبض کردن
عیهملغتنامه دهخداعیهم . [ ع َ هََ ] (اِخ ) جائی است در «غور» از تهامة. و گویند کوهی است در نجدبر طریق یمامة بسوی مکه . و نام آن در شعر جابربن حنی و ابن السکیت آمده است . رجوع به معجم البلدان شود.