evaluatingدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی، ارزیابی کردن، سنجیدن، چیزی را معین کردن، تقویم کردن، قیمت کردن
ارزشیابی برآمدoutcome evaluation, summative evaluation, product evaluationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ارزشیابی که پس از تکمیل اقدام (measure) یا مداخله انجام میشود
ارزشیابی بومشناختیecological evaluation, eco evaluationواژههای مصوب فرهنگستانکاربرد روشهایی برای بررسی ویژگیهای یک منطقه از منظر نیاز یا عدم نیاز به حفاظت از محیط طبیعی آن
ارزشیابی فرایندprocess evaluation, formative evaluationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ارزشیابی که در حین پیشرفت برنامه اجرا میشود
ارزیابی حسیsensory evaluation, sensory analysis, organoleptic evaluationواژههای مصوب فرهنگستانتعیین خواص حسی غذاها با روشهای آزمایشگاهی