خرج کردن، صرف کردن، مصرف کردن
مصرف می کند، خرج کردن، صرف کردن، مصرف کردن
لوازم مصرفی
صرف هزینه
مصرف كننده
قابل مصرف است، مصرف پذیر، قابل خرج
هزینه یابی
expend
expend, spend
drink, expend, spend
devote, expend, put, use
بیش از حد مجاز است
پیش درآمد
misexpend