دانش صریحexplicit knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاندانشی که بهآسانی تدوین و بیان میشود و در آثار فکری تبلور مییابد
حافظۀ صریحexplicit memoryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی حافظه که براساس یادآوری آگاهانۀ گذشته شکل میگیرد
احراز اصالت صریح کلیدexplicit key authenticationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی در طرحهای برقراری کلید که علاوه بر تضمین عدم دستیابی هستاری دیگر، بهجز هستار مورد نظر، دستیابی طرف مقابل به کلید را نیز تأیید میکند متـ . اصالتسنجی صریح کلید
دانش صریحexplicit knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاندانشی که بهآسانی تدوین و بیان میشود و در آثار فکری تبلور مییابد
حافظۀ صریحexplicit memoryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی حافظه که براساس یادآوری آگاهانۀ گذشته شکل میگیرد
بی رودربایستیدیکشنری فارسی به انگلیسیcasual, explicit, familiar, foursquare, frankly, heart-to-heart, plain-spoken, unceremonious, unreserved, candid