fertilizeدیکشنری انگلیسی به فارسیبارور شدن، بارور کردن، کود دادن، پتاس زدن به، حاصلخیز کردن، لقاح کردن
fertilizedدیکشنری انگلیسی به فارسیبارور شده است، بارور کردن، کود دادن، پتاس زدن به، حاصلخیز کردن، لقاح کردن
دودهکودsoot fertilizerواژههای مصوب فرهنگستاندودۀ چوب یا زغال که به دلیل ارزش غذایی آن به خاک اضافه میشود
کود آلیorganic fertilizerواژههای مصوب فرهنگستانکودی که منشأ گیاهی یا دامی دارد و برای تقویت خاک به کار میرود
کود تُندرَهاfast-release fertilizer, quick-release fertilizerواژههای مصوب فرهنگستانکودی که سرعت انحلال آن در آب زیاد است