نقش جنسانیgender roleواژههای مصوب فرهنگستانالگویی از رفتار و صفتهای شخصیتی و نگرشها که مشخصۀ زنانگی و مردانگی در یک فرهنگ خاص است متـ . نقش جنسیتی
hinderدیکشنری انگلیسی به فارسیمانع، مانع شدن، پاگیرشدن، بازمانده کردن، بتاخیر انداختن، منع کردن، پسین، عقبی، واقع در عقب
فرضیۀ همسازی نقش ـ جنسیتgender-role congruency hypothesisواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای که در چارچوب آن هنگامیکه زنان شیوههای رهبری مردانه را در پیش میگیرند، با ارزیابی منفی مواجه میشوند
نقش جنسیتی زَنامردیandrogynous gender role, androgynous sex roleواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نقش جنسیتی که با هیچیک از نقشهای جنسیتی مرد یا زن سازگار نیست و ترکیبی از عناصر ترجیحی در هر دو جنس است
جنس دستوریgrammatical genderواژههای مصوب فرهنگستانمقولهای دستوری که براساس آن اسم به سه گروه مؤنث و مذکر و خنثی تقسیم میشود و همیشه بر جنس زیستی منطبق نیست متـ . جنس 1 gender 1