روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
غل غل جوشیدنلغتنامه دهخداغل غل جوشیدن . [ غ ُ غ ُ دَ ] (مص مرکب ) جوشیدن با غلغل . جوشیدن با آواز. رجوع به غُلغُل شود.
غل غل خوردنلغتنامه دهخداغل غل خوردن . [ غ ِ غ ِ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب ) غلطیدن چیزی مدور و جز آن . غل خوردن .
گویچالgolfواژههای مصوب فرهنگستانورزشی که در آن تلاش میکنند گوی مخصوصی را با چوبدستی عصاشکل با کمترین ضربات به داخل چالههایی که در مسیر بازی تعبیه شده است هدایت کنند متـ . گلف
دستگاه گلژیGolgi's apparatusواژههای مصوب فرهنگستانیکی از اندامکهای میانیاخته که به دو صورت پراکنده یا متمرکز وجود دارد و محتوی لیپوپروتئین است و در سنتز و ترشح یاخته فعالیت دارد
پایة طلاgold standardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پایة پولی که در آن واحد پایة پول براساس مقدار مشخصی از طلا تعیین میشود
ریزآرایۀ طلاgold microarrayواژههای مصوب فرهنگستانریزآرایهای متشکل از شبکهای از بسپارهای آبگریز بر روی تکلایهای از طلا
گلفگَردیgolf tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری که در آن امکانات و تسهیلات لازم برای گلفبازان فراهم میشود
goldدیکشنری انگلیسی به فارسیطلا، زر، پول، ثروت، سکه زر، رنگ زرد طلایی، اندود زرد، نخ زری، جامه زری، پول زر