gullدیکشنری انگلیسی به فارسیخندید، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، گول، ساده دل، یاعو، یاغو، ساده لوح، ادم سادهلوح و زود باور، گول زدن، حفر کردن، حریصانه خوردن، مغبون کردن، گود کردن
بال عقابیgull wingواژههای مصوب فرهنگستانبالی که از بُن تا حدود 20 درصد نیمپهنه زاویۀ هفتی تند دارد و سپس تا نوک بال زاویۀ هفتی اندک یا حتی زاویۀ هشتی دارد
درِ بالعقابیgull-wing doorواژههای مصوب فرهنگستاندری که لولای آن بر روی سقف است و مانند بال پرنده باز و بسته میشود
بال عقابی وارونinverted gull wingواژههای مصوب فرهنگستانبالی که از نمای روبهرو، از بُن به سمت نوک، ابتدا زاویۀ هشتی و سپس زاویۀ هفتی دارد
گردشگری بینقارهایlong-haul tourism, long-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفر طولانی غالباً بینقارهای که با هواپیما معمولاً بیش از پنج ساعت طول میکشد
gulliesدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه ها، راه آب، ابکند، کاریز، مجرا، دره کوچک، کارد، ساطور، اب گذر، زه کشی، کندن، درست کردن
هالودیکشنری فارسی به انگلیسیbumpkin, clod, clodhopper, gull, gullible, simpleton, soft touch, stupid, unsophisticated, yokel
gulliesدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه ها، راه آب، ابکند، کاریز، مجرا، دره کوچک، کارد، ساطور، اب گذر، زه کشی، کندن، درست کردن