لغتنامه دهخدا
حنفاء. [ ح َ ] (ع اِ) تأنیث احنف . رجوع به احنف شود. || کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || استره . (منتهی الارب ). موسی . (اقرب الموارد). آستره . (ناظم الاطباء). || کنیز که باری کسل کند و باری نشاط آرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). کنیز متلون که گاهی ک