hearsدیکشنری انگلیسی به فارسیمیشن، شنیدن، گوش کردن، گوش دادن به، پذیرفتن، استماع کردن، درک کردن، اطاعت کردن
gearsدیکشنری انگلیسی به فارسیدنده ها، دنده، چرخ دنده، لوازم، ادوات، اسباب، الات، پوشش، افزار، مجموع چرخهای دندهدار، جامه، چرخ دندهدار، دنده دار کردن، اماده کار کردن، پوشانیدن، مجهز کردن