honourدیکشنری انگلیسی به فارسیافتخار و احترام، افتخار، احترام، شرف، شرافت، عزت، ناموس، غیرت، حضرت، جناب، فخر، خوشنامی، نجابت، تشریفات امتیازویژه، اب رو، برو، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
دور افتخار1lap of honour/lap of honorواژههای مصوب فرهنگستاندور ابراز شادی تیم یا ورزشکاران فاتح در زمین یا راهه/ پیست
سامانۀ اعتمادیhonour systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای برای جمعآوری کرایه بدون استفاده از روشهای واپایش بلیت
قتل ناموسیhonour killingواژههای مصوب فرهنگستانقتل یکی از بستگان، بهویژه دختران و زنانی که باعث بیآبرویی در خانواده شدهاند
honouringدیکشنری انگلیسی به فارسیارج نهادن، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
honouringدیکشنری انگلیسی به فارسیارج نهادن، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
dishonourدیکشنری انگلیسی به فارسیناامید کننده، رسوایی، ننگ، ابروریزی، بیشرفی، نکول، پستی، بی احترامی کردن به، تجاوز کردن به عصمت، ننگین کردن، خوار کردن