houseدیکشنری انگلیسی به فارسیخانه، منزل، مسکن، جا، سرای، اهل خانه، جایگاه، خانقاه، اهل بیت، برج، محل سکنی، منزلگاه، نشیمن، منزل دادن، خانه نشین شدن، جا دادن، پناه دادن، منزل گرفتن
خوشجریانیease of flow, flow tendencyواژههای مصوب فرهنگستانمیزان سهولت شارش یک مذاب بهدلیل گرانرَوی آن
گونۀ خوشجریانeasy-flow gradeواژههای مصوب فرهنگستانگونهای بسپار که، در قیاس با گونههای متداولتر، راحتتر جریان مییابد
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
پوشرنگ مقاومبهاسیدacid-resistant paintواژههای مصوب فرهنگستانمادهای پوششی که در شرایط معینی در برابر اسید مقاوم است
householdدیکشنری انگلیسی به فارسیلوازم منزل، خانواده، خاندان، اهل بیت، اهل خانه، صمیمی، مستخدمین خانه، خانمان، خانگی
مجلس نمایندگاندیکشنری فارسی به انگلیسیassembly, House of Commons, House of Representatives, lower chamber, lower house
householdدیکشنری انگلیسی به فارسیلوازم منزل، خانواده، خاندان، اهل بیت، اهل خانه، صمیمی، مستخدمین خانه، خانمان، خانگی