25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
انسب اليه
impute
imputed
منسوب
اسناد کردن
attributable
بیشتر بدانید
نخشبی
تخم گذاشتن
اینجا (قدیمی)
گاپاره
یحیی
زبان بر
جستوجوی دقیق
imputing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
imputing، نسبت دادن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن
جستوجوی همآوا
impune
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دادن
impound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پافشاری، نگه داشتن، توقیف کردن