خوشجریانیease of flow, flow tendencyواژههای مصوب فرهنگستانمیزان سهولت شارش یک مذاب بهدلیل گرانرَوی آن
عین خوشلغتنامه دهخداعین خوش . [ ع َ خُش ْ ] (اِخ ) دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و کنجد و لبنیات است . ساکنان این ده از طایفه ٔعرب سرخه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).<
گونۀ خوشجریانeasy-flow gradeواژههای مصوب فرهنگستانگونهای بسپار که، در قیاس با گونههای متداولتر، راحتتر جریان مییابد
تحقیق و توسعة درونسازمانیintramural R&D, intramural researchand development, in-house R&D, in-house research anddevelopmentواژههای مصوب فرهنگستانتحقیق و توسعهای که در درون مرزهای یک سازمان یا بنگاه انجام میشود، خواه درونمنبع باشد یا برونمنبع
مجلۀ داخلیin-house magazine, house magazineواژههای مصوب فرهنگستانمجلهای که یک سازمان برای کارکنان خود منتشر میکند و حاوی اخبار و گزارشهای مربوط به سازمان و حوزۀ فعالیت آن است
فراخباند روی خط برق داخلیin-house broadband over power lineواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فنّاوری انتقال در ارتباطات دادهای که امکان اتصال یک افزاره را ازطریق شبکۀ برق کمولتاژ درون ساختمان به شبکۀ محلی فراهم میکند اختـ . فراروخ داخلی in-house BPL
داخلیدیکشنری فارسی به انگلیسیbuilt-in, domestic, home, in-house, inland, inner, inside, interior, internal
درونیدیکشنری فارسی به انگلیسیbuilt-in, domestic, in-house, inner, inside, interior, internal, internally, intimate, intrinsic, inward, organic, sneaking, subjective, visceral
فراخباند روی خط برق داخلیin-house broadband over power lineواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فنّاوری انتقال در ارتباطات دادهای که امکان اتصال یک افزاره را ازطریق شبکۀ برق کمولتاژ درون ساختمان به شبکۀ محلی فراهم میکند اختـ . فراروخ داخلی in-house BPL