infiltratedدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ کرد، نفوذ کردن، تراوش کردن، نشر کردن، گذاشتن، در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrateدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ، نفوذ کردن، تراوش کردن، نشر کردن، گذاشتن، در خطوط دشمن نفوذ کردن