informationدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاعات، اطلاع، معلومات، اخبار، سوابق، مفروضات، خبر، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار، سراغ
اطلاعاتinformationواژههای مصوب فرهنگستانآنچه به دگرگونی وضعیت در نظامهای طبیعی و ساختگی یا نشانهشناختی میانجامد متـ . اطلاع
دُژاطلاعاتdisinformationواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات کذب و مغرضانهای که بهقصد آسیب رساندن به مخاطب ارائه میشود متـ . ضداطلاعات counter information, contra information, anti-information
خُردبومشناسی اطلاعاتmicro-ecology of informationواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ روابط متقابل فرد و سازمان و فنّاوری با محیط اطلاعاتی در مقیاس فردی در مسئولیتهای اجتماعی و حرفهای و شخصی