نظریۀ اطلاعاتinformation theoryواژههای مصوب فرهنگستانبیان نظاممند اصول مرتبط با پدیدۀ اطلاعات و انتقال آن، بر مبنای گردآوری و تحلیل دادههای کمّی و کیفی، برای آزمون فرضیههایی دربارۀ ماهیت و ویژگیهای اطلاعات
informationدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاعات، اطلاع، معلومات، اخبار، سوابق، مفروضات، خبر، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار، سراغ
informationدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاعات، اطلاع، معلومات، اخبار، سوابق، مفروضات، خبر، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار، سراغ
اطلاعاتinformationواژههای مصوب فرهنگستانآنچه به دگرگونی وضعیت در نظامهای طبیعی و ساختگی یا نشانهشناختی میانجامد متـ . اطلاع
informationدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاعات، اطلاع، معلومات، اخبار، سوابق، مفروضات، خبر، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار، سراغ