ingeminatingدیکشنری انگلیسی به فارسیگیر آوردن، تکرار و تاکید کردن، تکرار کردن، مکرر کردن، باز گو کردن
inseminatingدیکشنری انگلیسی به فارسیتلقیح، تلقیح کردن، باردار کردن، ابستن کردن، پاشیدن، کاشتن، افشاندن
تلقیح درونزهدانیintrauterine inseminationواژههای مصوب فرهنگستانتلقیح مصنوعی که در آن زامۀ شستهشده مستقیماً ازطریق گردن زهدان به درون زهدان تزریق میشود
تلقیح مصنوعیartificial inseminationواژههای مصوب فرهنگستانتزریق مایع منی به درون زهدانراه یا زهدان به روش مصنوعی