jinksدیکشنری انگلیسی به فارسیجینکس، طفره، گریز، شوخی، لطفه، طفره رفتن، بسرعت حرکت کردن، بسرعت چرخ زدن
goingsدیکشنری انگلیسی به فارسیاتفاقات، رفتن، جریان، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، عزیمت، مشی زندگی
sinksدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق می شود، چاهک، لگن دستشویی، دست شویی اشپزخانه، وان دستشویی، رسوخ، ته نشینی، حفره یا گودال، فرو رفتن، غرق شدن، نزول کردن، مستغرق بودن، فرو بردن، ته رفتن، نشست کردن، گود افتادن
blinksدیکشنری انگلیسی به فارسیچشمک می زند، چشمک، نگاه مختصر، سوسو زدن نور چراغ، چشمک زدن، سوسو زدن، تجاهل کردن