intelligenceدیکشنری انگلیسی به فارسیهوش، جاسوسی، ذکاوت، فهم، خرد، فراست، بینش، زیرکی، اگاهی، روح پاک یا دانشمند
intelligenceدیکشنری انگلیسی به فارسیهوش، جاسوسی، ذکاوت، فهم، خرد، فراست، بینش، زیرکی، اگاهی، روح پاک یا دانشمند