invadeدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله کردن، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
invadedدیکشنری انگلیسی به فارسیتهاجمی، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
invadesدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله می کند، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
گونه مهاجمinvasive species, invaderواژههای مصوب فرهنگستانگونة وارداتی تهاجمی که در محل جدید منتشر میشود و عمدتاً در رقابت با گونه یا گونههای بومی جای آنها را میگیرد
گونه مهاجمinvasive species, invaderواژههای مصوب فرهنگستانگونة وارداتی تهاجمی که در محل جدید منتشر میشود و عمدتاً در رقابت با گونه یا گونههای بومی جای آنها را میگیرد
متجاوزدیکشنری فارسی به انگلیسیaggres sor, aggressive, impinger, invader, offense, transgressor, trespasser, violator
گونه مهاجمinvasive species, invaderواژههای مصوب فرهنگستانگونة وارداتی تهاجمی که در محل جدید منتشر میشود و عمدتاً در رقابت با گونه یا گونههای بومی جای آنها را میگیرد