invitingدیکشنری انگلیسی به فارسیدعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن
investingدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
imbuingدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ کردن، رسوخ کردن در، خوب نفوذ کردن، اشباع کردن، خوب رنگ گرفتن، اغشتن، ملهم کردن