invertدیکشنری انگلیسی به فارسیچرخش، برگشتگی، برگردانی، سوء تعبیر، انحراف، قلب عبارت، معکوس کردن، بالعکس کردن
شمارهگیری مستقیم از بیرونdirect inward dialingواژههای مصوب فرهنگستانامکان برقراری تماس از بیرون با شمارۀ "خدمات خاص مرکز تلفن"، بدون دخالت کاروَر متـ . از بیرون
فرانامۀ درونیinternal scenario, inward scenarioواژههای مصوب فرهنگستانفرانامهای که در آن هر اقدامی برای تحقق یک هدف فردی است