jambsدیکشنری انگلیسی به فارسیجاذبه، ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری
jambدیکشنری انگلیسی به فارسیجابر، ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری
نوبتگیریcamp-on, camp-on-busy, camp 2واژههای مصوب فرهنگستانتسهیلات یا خدماتی که به برخوان امکان میدهد تا زمانی که خط یا تجهیزات ارتباطی مورد درخواست مشغول است، در نوبت قرار گیرد