سختپینهfracture callus, callus 2, bone callusواژههای مصوب فرهنگستانبافت سخت استخوانی که در زمان ترمیم در دو طرف محل شکستگی تشکیل میشود
جلوزلغتنامه دهخداجلوز. [ ج َ ] (اِ) فندق باشد و آن چیزی است مغزدار و معروف که خورند و بعضی گویند چلغوزه است . (برهان ). || بادام کوهی . (برهان ) (ناظم الاطباء). معرب آن جِلَّوز. (حاشیه ٔ برهان چ معین از تفسیر اللغات ).
جلوزلغتنامه دهخداجلوز. [ ج ِل ْ ل َ ] (معرب ، اِ) چلغوزه . (منتهی الارب ). بندق . (اقرب الموارد). فندق . (ناظم الاطباء). || (ص ) مرد فربه دلاور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
حسادتjealousyواژههای مصوب فرهنگستانهیجانی منفی در یک رابطۀ سهسویه شامل حسود و محبوب و رقیب که بین حسود و رقیب شکل میگیرد